بعضی روزا آدم فقط می خواد که نباشه. امروز هم از اون روزهاست. نمی دونم این پی ام اس که می گن مال یه هفته هست چرا بعضی وقتا مال کل ماه هست. خوردن قهوه هم هیچ کمکی نمی کنه. در آفیسم رو هم بستم و دلم نمی خواد کلن هیچکی رو ببینم. هر کس هم کار داره ایمیل بزنه. کسی هم الحمدالله با ما کاری نداره. فرانک شاید می یومد در مورد چهار تا نمودار صحبت کنیم که اونم دو روز پیش گفت که مادر ۹۴ ساله اش سکته قلبی کرده و می ره یه شهر دیگه که روزای آخر عمرش پیشش باشه. به هیچ عنوان نمی تونم تصور کنم ۶۴ سال دیگه عمر کنم. با این روزگار الان بخوایم هم دیگه یه همچین سن و سالی نمی شه رسید! الان در ضمن در اون مودی هستم که اصلن همون بهتر که بچه ندارم. بیچاره اون بچه ای که تازه بیاد تو این دنیا. هر چند اون دیگه به اندازه نسل من دچار ترامای ایرانی بودن و وطن و غیره نخواهد شد.
No comments:
Post a Comment